و بازهم درود ...
همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای ساده ی فروغ را از نهایت شب می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن ...
آرام تر که شدم
شعری از دفاتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم در آینه اتاق
خیره می شوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده ای آخر ؟؟!!
ـ یغما گلرویی ـ
و باز هم تابعد ... !!