• وبلاگ : .:. ياغي ترين .:.
  • يادداشت : شعري از دفاتر دريا ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    انتخاب خوبي بود . كارهاي يغما گلرويي رو مي‏شه معمولا دوست داشت ..

    صداي بوق بوق نبودن تو را در تلفن ... /

    خوب باشين ..

    آخ كه چقدر دلم هواي دريا كرده

    سلام .. در نوشته ات لذت کوچکي يافتم و زيبا بود نوشتتون در سبک خودش .. و با آن مدتي را سپري کردم .. اميدوارم که تو هم در نوشته هاي وبلاگ منم اين لذت را بيابي..
    (شما هم اگه دوست داشتي به کوير دل ما هم سري بزن .. خوشحال ميشويم از ديدن رد پايت بر روي ريگهاي بيابانيم ...)
    اميدوارم که باز هم شاهد نوشته اي ديگر از شما باشم ...[kooli]
    ------
    با گذاشتن لينکم چطو ر ..؟
    موافق اگر بودي و از کويرکده ي دلم خوشت خوشت اومد خوشحالتر ميشم اگه رد پايي از من در .... تو بماند يادگار ..
    ----------------------------
    يه گروه هم هست که من و جمعي از دوستان اونجا جمع شديم به نوعي با هم در ارتباطيم به نام پابرهنگان ..

    آدرسش اينه ..>
    http://groups.yahoo.com/group/paberehnegan
    خوشحال ميشم که آنجا هم ببينيم شما را

    اخراجي هاي 2 در پاسخ به رد ادعاي ده نمكي مبني بر اينكه شخصيت مجيد سوزوكي بر اساس زندگي شهيد مجيد خدمت ساخته شده است را ببينيد !

    سلام

    از اينكه خيلي اتفاقي وارد وبلاگ قشنگ شما شدم خيلي خوشحالم

    فضاي قشنگي داره

    منتظر حضور سبز شما هستم

    http:// masoud-pedram.blogfa.com

    سلام

    عطر حضور كلمه هايت چه زيبا پيچيد درون قلب هاي رهگذرانت .

    خيلي وقت بود گم شده بودم

    ولي حالا پيدا شدم در تمام روزهاي خاكستري ام

    و باز هنوز هم جمعه ها ...

    موفق باشي مهربون

    سوگند

    به انتهاي گريه كه مي رسم


    صداي ساده ي فروغ را از نهايت شب مي شنوم........

    من اي روزها صداي فروغ را حس ميكنم.چرا كه اكنون اين منم زني در استانه فصلي سرد......

    از همه شعرهايتان اين شعر به دل نشست گوي از دل كسي بر امده كه اينگونه اشك مي شود درون ان ديد.عشق اگر درك شود درد نيز هويدا ميشود.

    كاش كسي از درد و غم عشق و بازي روزگار چيزي نميفهميد . كاش معشوق معني عشق را بداند و اتش عشق را جان ندهد نه به خاموش كند.

    گر مرد رهي ميان خون بايد رفت

    از پاي فتاده سسرنگون بايد رفت

    تو پاي به راه در نه و هيچ مگوي

    خود راه بگويدت كه چون بايد رفت

    شادزي مهرافزون

    مي دوني رضا؟..

    اين روزا فکر مي کنم خودم رو در آينه اي جا گذاشته ام.. مي شه آينه ي خونه تونو چک کني؟..

    مي دوني رضا؟..

    اين روزا تلفنا بوق بوق نمي زنند نبودن را.. اين روزا به زبان خوش بهت مي گن: مشترک مورد نظر شما ( مد نظر کسي ديگر است )..

    مي دوني رضا؟..

    اين روزا دفترچه هاي خاطرات شکنجه گاه ترين سلول انفرادي است..

    مي دوني رضا؟..

    اين روزا دلم واسه هيچ کس تنگ نمي شه.. دل پر از ترک من حالا کاملا گشاده..

    مي دوني رضا؟..

    دلم مي خواست روحم هم حنجره داشت تا بتونه مثل حنجره گلوم که در تاريکي نيمه شب صدا و سيما بغضشو فرياد کشيد، فرياد بکشه..

    مي دوني رضا؟..

    نمي دوني..

    پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردني است...

    سلام

    شعرهاي يغما هميشه من را آرام مي‏كند ... خصوصا مجموعه رقص در سلول انفرادي ...

    شور عشقي كه به اشعار ترم جان مي داد!

    همه از خون جگر بود نمي دانستم!

    ضربه اي كه يك شب خواب مرا ريخت بهم

    خود قانون تبر بود نمي دانستم!

    سلام...شعر قشنگيه...موفق باشي.

    سلام به شما دوست خوبم ببخشيد اين چند وقت دير به دير بهتون سر زدم وبلاگ بازي بزرگان دوباره به روز شد با مطلبي تحت عنوان

    اين ديگه باز نيست

    در نظربازي ما بي خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند

    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي عشق داند که دراين دايره سرگردانند