سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در فراسوی نگاه تبدارم، هنوز بارقه های سپید امید را به همراه دارم و هنوز هم بی قرار و بی تابم از اینکه ترانه های نگفته به همراه دارم...

نگو ... - .:. یاغی ترین .:.
152054 :کل بازدیدها
16 :بازدید امروز
:طراح قالب

بانوی بی پنجره

آرشیو
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 1386
تابستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387

دوستان








نگو ...

درودی از ...

روز ، روز ندیدن است
لحظه ، لحظه ی بی بهانه شکستن است
دقیقه ، دقیقه ی پر از هراس و غریبی در سرزمین تنهایی خویشتن است
و من دورنم که در فکر درنوردیدن روزهای سرشار از بی تو بودن است
و چشم ، چشمی که در حسرت دیدن ستاره ی شب های سراسر بی طلوع بودن است
و بغض ، که در حال تسخیر کامل حنجره ی نعره زن من است
...
نگو که این دنیا هم سهم من است
نگو که روز و روزگار می گذرد
نگو که دل را می توان دل خوش کرد
نگو که مهم نیست ، مهم است
نگو که صبوری خوب است
نگو که " روز و روزگار خوش است ، همه چیز بر وفق مراد و ... "
نگو که ...
" چیزی بگو اما نگو ... "
چیزی ...
تابعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 87/2/5 9:27 ع