سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در فراسوی نگاه تبدارم، هنوز بارقه های سپید امید را به همراه دارم و هنوز هم بی قرار و بی تابم از اینکه ترانه های نگفته به همراه دارم...

ققنوس - .:. یاغی ترین .:.
153480 :کل بازدیدها
16 :بازدید امروز
:طراح قالب

بانوی بی پنجره

آرشیو
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 1386
تابستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387

دوستان








ققنوس

درود ...

 

من در آن وادی سیال خیال روی تو

همچنان زنده ترین حنجره ام

من همان یکه سوار بی غبار

در پی نشانی گمشدنم

من همان ظلمت گیسوی توام

در پریشانی باد و یاد و خاطره

در همان سیل دمادم غروب بی انتها

یا بسان یک نسیم وصل از کوی تو در پنجره

تو همان لحظه خوب ماندنی

پر شدی از یک بغل پروانگی

من همان ساعت تلخ رفتنم

پر شدم از یک بغل دیوانگی ، درماندگی

تو همان ســــــــــــــتاره ی یاغــــــــــــی من

تو همان ، خاطره ی باقی من 

تو همان لحظه ی بی هوس در سراسیمگی خلوت من

تو همان ققنوس به پاخاسته از آنش عشق تو ومن

تو همان ساده ترین مسافر ، دور ار وطن مانده در اندوه غرییانه من ...

و من آن محتاجترین به هزار و یک شب چشمان تو

و من آن کولی ترین رهگذر پس کوچه های یازوان گرم تو

و من آن دلمرده ی همدستی دستان تو ، خیرگی چشمان تو ...

 

تا درود بعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 87/9/15 12:11 ع