به نام خدای ستاره های یاغی ....
سپاس ....
سپاس همی گویم خدای ستاره را که به من قدرتی داد تا دوباره در این ظلمت نمناک و بس وهم انگیز
اما در جمع نیکان و اضداد
بنوسیم از باد
بنویسم از یاد
خرسندم و مشعوفم که سر آغازی تازه با شماها دارم
شما آدم های یک رنگ این شهر هزار رنگ
و می خواهم به خاطر عطر حضور شما
برای شما بنویسم
از روزهای بی خاطره ام .... از شب های بی خاطره ام
از شب هایی که ستاره های یاغی
در این شب شناور
دست به دست ماه
دوشادوش ابر های خاکستری
در این ظلمت قدار
بر بال شب
قدم می گسترانند ......
مرا با ستاره های یاغی ام تنها مگذارید
و با سپاس از همراه خوبترم احسان که قاصدکی سوخته بود ولی حالا در کنار دریایی از اشک , ساحل نشین شده است
( وبلاگ ساحل نشین اشک (
محمد وحیدی