درود
این روزها حتی قلم هم به خوبی نمی رقصند روی کاغذ ...
ای ستاره ها ...
ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد ؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد ؟
جام باده سرنگون و بسترم تهی
سرنهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دورویی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها , ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز وفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
ای ستاره ها که همچو قطره های خاک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست ؟
ای ستاره ها , ستاره ها , ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست
تابعد ...