سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در فراسوی نگاه تبدارم، هنوز بارقه های سپید امید را به همراه دارم و هنوز هم بی قرار و بی تابم از اینکه ترانه های نگفته به همراه دارم...

تابستان 1387 - .:. یاغی ترین .:.
153474 :کل بازدیدها
10 :بازدید امروز
:طراح قالب

بانوی بی پنجره

آرشیو
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 1386
تابستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1386
بهار 1387
تابستان 1387

دوستان








می خواهم ...

درود ...

می خواهم نفس تمام لحظه هایم را در دست بگیرم و در پیاله ی مهجور غربت بریزم ...

می خواهم شیشه عمرم را در آب گند زمان غوطه ور کنم ...

می خواهم شکوه های با بهانه و حتی بی بهانه را در جاده ی نا کجا آباد روانه کنم ، که دیگر ارزش گفتن هم ندارند ...

می خواهم به چنگ باد بروم ، با دستانی خالی ... بی خیال تمام سیلی هایی که بر روی تنم نقش می بندد ...

تسلیم نه !! اما ... می خواهم چونان آهوان خود به جولانگاه یوزان و پلنگان بروم ...

می خواهم سر به دامن ابرها بگذارم ، شاید آنها از حسم میل بارش بگیرند ...

می خواهم چشمانم را تا ابد ببندم ، چون که آسمان اینجا فقط میل غروب دارد و بس ...

گل رازقی را می شناسی ؟؟ می خواهم تمام رازقی ها را به پاس تمام جملاتی که در درونم مردند و دفن شدند پرپر کنم ...

می خواهم تبر به دست گیرم و نسل تمام درخت ها منقرض شود ... لعنت به قلم و ننوشته ها ...

می خواهم از تارهای به جا مانده از تار و پود جان، سازی کوک کنم و ملول ترین نوای جان را بنوازم ...

می خواهم ...

 

تا بعد ...


نویسنده : محمد رضا وحیدی - 87/4/28 5:52 ع