بالاخره رسید ...
چقدر دوست داشتم که آن صفحه بزرگ را بتوانم دست کاری کنم ...
عدد 799 را حک می کردم ...
حالا که کمی فکر میکنم میبینم که 199 را بیشتر دوست دارم ...
نمی دانی ... نمی دانی که ...
اما بر میگردم ... شاید خسته تر ... اما ماندنی تر ...
دعوتت میکنم امشب به نبودنم به یادم
تو به من دنیا رو دادی من به تو خاطره دادم
دعوتت میکنم امشب به دلی که تو سرده
به دلی که پاره پاره ست به دلی که توبه کرده ....
تابعد بعدی ...