اين حال من بي توستبغض غزلي بي لب افتاده ترين خورشيدزير سم اسب شباين حال من بي توستدلداده تر از فرهادشوريده تر از مجنونحسرت به دلي در بادپيدا شو که مي ترسم از بستر بي قصهپيدا شو نفس بردهمي ترسه ازت غصهبي وقفه ترين عاشق موندم که تو پيداشيبي تو همه چي تلخهبايد که تو هم باشي