بهمني رو تو يه شب شعر ديدم
از ميون خيل جمعيت دويدم طرفش و پيشانيش رو بوسيدم
گفتم ديشب غزل رو به خواب ديدم
ناراحت بود
ميگفت به يكي بدهكاره
فقط مي خواستم يه بوسه از بدهيشو ادا كنم...
.
دوست داشتي بيا پيشم