تو را زبان بسته فرياد مي کشم
در امتداد شوقي که از آواز بي صدايم برخاسته
دندان مي فشارم :
مرا بشنو
که از بيخ گلو هجاهاي ناهنجارم
صداي مهربانت را به لکنت آواز داده است
بيا که بالهاي کهن? پدربزرگ
سهم ابدي شوق پرواز تو بوده است