وبلاگ :
.:. ياغي ترين .:.
يادداشت :
به خاطر تولدت ...
نظرات :
2
خصوصي ،
9
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
باران
روزي شخصي در حال نماز خواندن در راهي بود و مجنون بدون اين که
متوجه شود از بين او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد
هي چرا بين من و خدايم فاصله انداختي مجنون به خود آمد و گفت من که
عاشق ليلي هستم تورا نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه
مرا ديدي.