• وبلاگ : .:. ياغي ترين .:.
  • يادداشت : سهم من ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 24 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + فاطمه شعباني 

    انقدر غر مي زنيد شما مردا كه همه برنامه ما خانم ها به هم مي ريزه

    مشهد هم نرفتيم

    كيش هم كه نرفتيم .....

    + فاطمه 

    اولندش كه من چرا تو ليست پيوندها نيستم؟

    دومندش ساره امروز بعدازظهر مي بينمت ديگه؟ دارم برات

    سومندش كه من كي شوووووووووووور تورو اذيت كردم؟ هان؟

    + ساره 

    شوووووووووووور منو اذيت نكن فاطمه ميزنمتااااااااااااااااااااا

    ااههههه

    + فاطمه 

    آها از اون لحاظ ...

    ما كه حاج آقا نداريم چي كار كنيم؟

    هيشكي دوست نداره حاجاقا بشه منم تنها مي مونم

    + فاطمه شعباني 

    يعني ديگه نمي ذارين ساره دوست من باشه؟!

    اينو مي خواستين بگين؟

    ادامه ميدهد : آسمان را مي بيني ؟!


    مي بيني که زمين چه با سخاوت تحمل اين همه اشک آسمان را دارد ؟!


    شانه ها و آغوش تو براي من چنين با سخاوتند ؟؟
    سرم را بالا ميگيرم و مي گويمش: بخوان ... از چشمانم بخوان که مي توانم يا نه ...


    خيره به من و هيچ نمي گويد و من نيز هم ...

    .

    .

    .

    .

    خيلي ها از پسش بر نمي آن

    هيچ وقت از قولي كه به عشقت دادي فاصله نگير

    سلام اي هم زبون
    روزها را ميگذرانديم تا به خوشبختي برسيم بي خبر از انكه خوشبختي همان لحظه اي بود كه گذرانديم.........
    مرسي كه بهم سرزدي ............
    + ساره 

    حالا بعد از يك كامنت عشقولانه اندكي دست دست دست دست ....

    حالا لاو لاو لاو لاو

    و هم‏اكنون ....

    + ساره 

    فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار ....

    آسمان، شب، مهتاب و ستاره‏اي كه سوسو مي‏زد در چشمانم، ستاره‏اي كه بعدها ياغي شد، ياغي‏ترين من و شب و مهتاب ...

     <      1   2